آهنگِ سفر
فروغ از لندن فروغ از لندن


دلم ازدردِ هجران ناله سرکرد
هجومِ سیلِ اشکم دیده تر کرد
زِتیرِ خنجرِ عشق اش بر دل
بِخورد زخمِ دل را بیشترکرد
نمیدانم چه می خواهد مرا دل
که امشب میلِ آهنگِ دگرکرد
همه گل هایِ باغم عطرافشان
درختِ خشکِ اُمیدم ثمر کرد
زِشامِ ظُلمت ام مهتاب سرزد
درونِ کُلبه را پُر از قمرکرد
قدومش سبز کرد باغِ خیالم
نگارازکوچهٔ ذهنم گذر کرد
زِتارو پودِ دل خورشید تابید
شبانِ تارِ  ظُلمانی سُحر کرد
سرودم را توانِ دیگری داد
غزلها عزمِ آهنگِ سفر کرد
بنازم لُطفِ ذاتِ بی نیازش
بحالِ بندهٔ مسکین نظر کرد
روانم را فروغ تازه بخشید
فروغ دیده ام صاحبنظرکرد
         16/7/2013
  
   عروسِ خامه
خدا درپیری ام عشقِ جوان داد
عروس خامه برمن رایگان داد
زیک سوغُربت ام داد وغریبی
زِسویِ طاقت وصبروتوان داد
بسر شوروهوایِ،عشق بخشید
بدِل مهرِ بُتِ شیرین زبان داد
بجای اشک هایم ،دُر فرستاد
گهر ازبحرِ لطفِ بیکران داد
درون سینه چون خورشید تابید
تنِ بیجان را،روح و روان داد
 نمود روشنگرم  تا زنده هستم
زبعدِ مرگ عُمرِ جاویدان داد
روانم را فروغش کرد منور
فروغ ام را خدایِ مهربان داد
             28/7/2013
 
باتقدیم احترام







August 13th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان